دوم شخص غایب

دوم شخص غایب

سرگردانی

پنجشنبه, ۲۰ آوریل ۲۰۱۷، ۰۵:۴۴ ب.ظ

از این پنجره آب پیداست، اما صدایش نمی‌رسد. صدایش گم می‌شود بین همهمه‌ی خیابان‌های شلوغ این حوالی. صدای ساکسیفون‌نواز غروب‌های روبه‌روی Roy Thomson Hall ولی تا طبقه‌ی ۱۸ام بالا می‌آید. آهنگ‌های دم‌دستی می‌زند، از جنس love story که مناسب حال عابران پرعجله است، گرچه مخاطب همیشگی ساکسیفون‌نواز همانی است که اتفاقا پولی برای انداختن توی کاسه‌ی او ندارد، خیابان‌خواب ده متر جلوتر.

گاهی فکر می‌کنم شهر چطور پاره نمی‌شود، سقوط نمی‌کند و باد، بادهایی که از یاد برده بودم چرا ما را با خود نمی‌برد؟ تورنتو برای من هر چیزی را چند برابر پررنگ و واضح می‌کند، از جمله فاصله‌ی بین آدمیان را. گرچه که این فقط ظاهر شهر است. مثل ابرهای سرگردان بین ساختمان‌های بلند این شهر، سرگردانی بین همه‌ی مردمان موج می‌زند. به اصلِ اساسِ تهِ خودِ سرگردانی که فکر می‌کنی، کیفیت یکسانی است بر آدم برج‌نشین و خیابان‌خوابِ پایین همان برج. و تازه نه فقط این، که این کیفیت همان است که بر جنوب و شرق‌نشین‌های جهان هم هست.

اعصابم به هم ریخته چون خبر بستن جمعیت دفاع از کودکان کار را خواندم. بچه‌ها فردا می‌روند درسی بخوانند و با در بسته روبه‌رو می‌شوند و سرگردان‌تر از همینی که هستند برمی‌گردند. بهانه این است که جمعیت - بعد از این همه سال فعالیت - مجوز نداشته. حقیقتا هم در مملکتی که داریم، تدریس به بچه‌ی محروم و مهاجر و بی‌سرپرست مجوز می‌خواهد، چون به هر حال همه‌مان دستی به خیر داریم و نمی‌شود نظارتی بر خیررسانی میلیونی مملکت نباشد. آن ساختاری که لنگ مهر و مجوز و امضای مدیر فلان سازمان خودمتناقض است را چرا باد با خود نمی‌برد که بچه‌ی رنج‌کشیده سرگردان‌تر از این نشود؟ قانون می‌سازیم که خدمتش را بکنیم، نه برای این‌که قانون خدمت‌گذار ما باشد.   

۱۷/۰۴/۲۰

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی