دوم شخص غایب

دوم شخص غایب

۲ مطلب در فوریه ۲۰۱۶ ثبت شده است

می‌نویسد «دوباره حس زندگی بین مردم می‌بینم. جات خالی!» و پشت سر هم عکس و جُک انتخاباتی می‌فرستد. «خوشحالم و امیدوار. امیدوار به این‌که همه چیز بهتر بشه.»

آن‌یکی بیشتر تحلیل سیاسی می‌فرستد، متن‌های طولانی‌تر و کمتر جُک و شوخی. نگرانیش قابل لمس است.

یکی دیگر عکسی از میرحسین فرستاده با این بیت «در شهر نشانه‌ای ز تبلیغ تو نیست    ای عشق ستاد انتخاباتت کو؟» و ظهر روز موعود عکس سه‌تایی‌شان با مامان و بابا را می‌فرستد: «جای شما رو خالی کردیم.»

عکسی هست از خانم مسنی نشسته توی فرقون جلوی صندوق رای. عکس که این‌طرف و آن‌طرف گشته، مردمی پیدا شده‌اند که هزینه‌ی خرید ویلچیری برای خانم مسن را بدهند. کمی آن‌طرف‌تر، از خانه‌ی همسایه، کسی نوشته «من که ایرانی نیستم ولی سرنوشت ج و م و ی (همان مثلث معروف) تا ساعت ۴ صبح کابل مرا هم بیدار نگه داشته بود.»


و لابد خیلی خیلی چیزهای ریز و درشت دیگر که من ندیدم. روزی که بلیت می‌خریدم، حواسم به ۷ اسفند نبود. برگردم به آن روز، سفر را عقب می‌انداختم.

۰ ۲۸ فوریه ۱۶ ، ۲۲:۱۶

«خدا عادت داره چندتا کارو با هم بکنه!»

همین شد که استاد شب‌های روشن می‌گفت، که ماندن و رفتن من در یک روز درست شود. می‌پرسم چرا؟ امتحان می‌گیری؟ معلومم نیست. آن‌قدر شرمنده‌ی عده‌ای از بهترین آدم‌های این ملک شده‌ام که توان دوباره دیدن‌شان را ندارم. نوشته بود:

«فقط بدونین که تمام قد ازتون حمایت میکنیم، از تک تک بچه هایی که دغدغه پیشرفت کشور رو دارن. با تمام وجود حاضریم برای حفظ این بچه ها بجنگیم. 

میدونم کار تو ایران سخته. همه ما به اندازه خودمون باید برای پیشرفت ایران بجنگیم و هزینه بدیم. 
رو ما حساب کنین.»
چه می‌توانستم به این آدم که شش ماه فقط برای من زحمت کشید بگویم؟ توی هر دو دیدار زبانم بسته بود. هزار بار گفتم ببخشید! مانده بودم مقصرم یا نه. زبانم آخر نچرخید که بگویم من تازه کارم با این خانه شروع شده است! دستم خالی‌تر از این‌هاست جلوی‌شان. خدا خودش جواب خوبی‌های‌شان را بدهد.

۱ ۰۸ فوریه ۱۶ ، ۱۲:۴۹