یا مَن لایُقَلِّبُ القُلوبَ الا هو ...
یا مَن هُوَ بِمَن عَصاهُ حَلیم ...
یا مَن لایُقَلِّبُ القُلوبَ الا هو ...
یا مَن هُوَ بِمَن عَصاهُ حَلیم ...
مثل آن تکهی خوشمزهتر غذا که خوردنش را عقب میاندازم، مثل بعضی شادیهای کوچک که ذخیرهی روز مباداست، گاهی کنار تو نشستن را هم برای دقیقهای یا ساعتی دیرتر میگذارم، در حالی که کوتاهی عمر به خاطرم نیست.
در سورهی توبه آمده است: لَقَدْ جَاءَکُمْ رَسُولٌ مِّنْ أَنفُسِکُمْ عَزِیزٌ عَلَیْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِیصٌ عَلَیْکُم بِالْمُؤْمِنِینَ رَءُوفٌ رَّحِیمٌ (۱۲۸). گیر دادهام به ترجمههای گوناگون یک بخشی از آیه که طبق ترتیبی که نوشتهام رنگ «هدایت» در آنها بیشتر میشود. قصد نتیجهگیری که ندارم، اصلا به ذهنم هم چیزی نمیرسد، ولی خواستم بگویم که چقدر زندگی سخت است!
خرمشاهی: به راستی که پیامبری از میان خودتان به سوی شما آمده است که هر رنج که شما میبرید، برای او گران میآید، و سخت هواخواه شماست و به مؤمنان رئوف و مهربان است.
آیتی: ... سخت به شما دلبسته است ...
معزی: ... حریص است بر شما ...
الهی قمشهای: ... بر (آسایش و نجات) شما بسیار حریص ...
انصاریان: ... اشتیاق شدیدی به [هدایتِ] شما دارد، ...
مجتبوی: ... به [هدایت] شما دلبسته است، ...
صادقی تهرانی: ... بر (هدایت) شما حریص، ...
فولادوند: ... به [هدایت] شما حریص، ...
بهرامپور: ... به [هدایت] شما اصرار دارد ...
مکارم شیرازی: ... و اصرار بر هدایت شما دارد؛ ...
خرمدل: ... به شما عشق میورزد و اصرار به هدایت شما دارد، ...
* ترجمهها را از سایت تنزیل برداشتهام.
دلم میخواست اتوبوسی که ساعت ۹ شب ما را از ساحل اقیانوس هند به هتل میآورد همینجوری خیابانها را بگردد و من، کمی گیج و کمی هشیار، شب شهر را ببینم و همزمان از صندلی پشتی صدای حرف زدن کسی با لهجهی آمریکایی بیاید. چه چیزهایی که آدم از خودش میبیند و حیرت میکند. کجا فکر میکردم لهجهی کانادایی/آمریکایی بشود جزء خاطرات خوب من! بشود نوستالژی!
دلم میخواست تمام نشوند این روزهایی که بیوقفه صدای آب میآید و صبحها برای بیدار کردن من، زور خورشید به زور ساعت میچربد.
دو روز از رمضان رفته. شب اول، پسری اهل سودان خبر ماه نو امسال را داد.