خواندن «کیمیای سعادت» خیلی وقت گرفت، بهخصوص جلد دوم و چند فصل آخرش. بعدش رفتم سراغ فصل چهارم احیاء العلوم که هنوز تمام نشده. غزالی را هم سروش توی زندگیام انداخت.
خیلی خوب روزی را که بابا کیمیای سعادت را خریده بود و با ذوق توی کتابخانهاش گذاشت یادم است. اسم کتاب برای ده-دوازده سالگیام جالب بود ولی کتابِ "سن من" نبود. بزرگتر هم که شدم باز دستش نگرفتم، تا آن سر دنیا، سی و پنج سالگی، کمی کوچکتر از سن بابا وقتی کتاب را میخواند. به نسلهایی که این حرفها را شنیدهاند فکر میکنم و راه و چاههایی که در طول و عرض تاریخ و جغرافیا باز کرده و همچنان خواهد کرد.